تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار چیست؟
یک روش تخصصی که در چهارچوب گسترده مدیریت فرآیندهای کسب و کار وجود دارد این است که فرآیندهای فعلی مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند تا مشخص شود که آیا اهداف خود را برآورده میکنند یا خیر.
با استفاده از تجزیه و تحلیل فرآیندها، شما میتوانید عناصر مضر را در یک عملیات شناسایی نموده و نحوه غلبه بر موانع را پیدا کنید.
بدون تجزیه و تحلیل مناسب، تیم شما زمان و تلاش زیادی را برای حل مشکلات اشتباه و یا شیفت کردن از یک نرم افزار به نرمافزار دیگر صرف خواهد کرد. در این مطلب تلاش شده که مفهوم تحلیل فرآیند، تکنیک ها و ابزارهای آن به زبانی ساده تشریح شود.
تجزیه و تحلیل فرآیند کسب و کار را با تجزیه و تحلیل کسب و کار اشتباه نگیرید !
تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار (BPA) به آسانی ممکن است با اصطلاح رایجتر تجزیه و تحلیل کسب و کار (BA) ترکیب شود. یکسری همپوشانی ها و اشتراکات بین این دو مفهوم وجود دارد، اما آنها رشته های متمایزی هستند.
تحلیل فرآیندهای کسب و کار، داده ها را جمع آوری نموده و بر اساس فرآیندهای اصلی سازمان، توصیه هایی ارائه میکند. اما تجزیه و تحلیل کسب و کار، برای شناسایی هر گونه مشکل یا نیاز در یک سازمان استفاده میشود. این مشکلات میتوانند شامل کنترل های مالی، تحقیقات بازار، روش های استخدام و کاهش هزینه ها باشند.
چه موقع باید از تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار استفاده کنید؟
به طور کلی زمان استفاده از BPA، هنگامی است که به دنبال فرآیندهای “as-is” (وضع موجود سازمان) هستید. تحلیل فرآیندهای کسب و کار درک واضحی از فرآیندها به صاحبان آنها ارائه میکند تا بتوانند قضاوت صحیحی انجام دهند.
در اینجا برخی از شرایطی که تحت آنها بهتر است از BPA استفاده شود، ذکر شده است:
- وقتی مسائل ناشناخته بروز میکنند، مانند تاخیرهای مداوم یا افزایش شکایات مشتریان.
- ذینفعان فرآیندها، درک واضحی از نحوه انجام فرآیند ندارند.
- قبل از وارد کردن اتوماسیون و برای اطمینان از اینکه فرآیندها بهینه سازی شدهاند.
- وقتی یک تیم میخواهد فرآیندی را با یک نسخه جدید جایگزین کند.
تکنیک های مورد استفاده در تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار
در مورد تجزیه و تحلیل فرآیندها و شرایط و لزوم استفاده از آن مطالبی گفته شد. اما برای تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار نیاز به تکنیک های واقعی دارید.
مفاهیم انتزاعی برای درک چگونگی تجزیه و تحلیل فرآیندها و معیارهای مختلف آن، کافی نخواهد بود. در ادامه برخی از تکنیک های محبوب که در این زمینه مورد استفاده قرار میگیرند، ارائه شده است.
تکنیک تجزیه و تحلیل شکاف(Gap Analysis)
تکنیک تجزیه و تحلیل شکاف، یکی از مفیدترین روش های تجزیه و تحلیل است. آنالیز شکاف، شامل پیدا کردن اطلاعاتی در مورد فرآیند است که آنها را از دست داده اید. اطلاعات کامل فرآیند شامل ورودی ها، راهنماها، خروجی ها، و فعالسازها خواهد بود.
با تفکیک اطلاعات به این دسته ها، گپهای اطلاعاتی مشخص میشوند. این یک مفهوم جدید نیست، هر چند که بسیاری از مردم تا کنون توجهی به آن نکرده اند. تعاریف هر جزء از اطلاعات در ادامه آمده است.
- ورودی (Input): چیزی که در طول فرآیند، مصرف یا دگرگون میشود.
- راهنما (Guide): چیزی که تعیین میکند چرا، چگونه، یا چه وقت فرآیند اتفاق میافتد.
- خروجی (Out put): چیزی که توسط فرآیند تولید یا از آن ناشی میشود.
- فعالساز (Enabler): چیزی که مورد استفاده قرار میگیرد تا فرآیند بتواند کار کند. فعالساز میتواند شخص، تسهیلات، سیستم، ابزار، تجهیزات، سرمایه و یا منابع دیگر باشد.
تکنیک تجزیه و تحلیل ارزش افزوده(Value-added Analysis)
در تکنیک تجزیه و تحلیل ارزش افزوده بررسی میشود که آیا هر یک از فعالیت های موجود در فرآیند شما، ارزشی به فرآیند یا سازمان می افزایند یا خیر. اگر خیر، آن را حذف کنید. سه نوع ارزش افزوده برای فرآیند میتوان تعریف کرد. این سه دسته عبارتند از:
- ارزش افزوده واقعی (RVA) – اشاره به فعالیت هایی دارد که برای فرآیند ضروری است تا بتواند انتظارات مشتریان را برآورده سازد.
- ارزش افزوده کسب و کار (BVA) – اشاره به فعالیت های ضروری برای هدایت کسب و کار دارد. مانند انطباق سیاست و مقررات، که هزینه ای را به فرآیند اضافه میکند، اما از دیدگاه مشتری ارزشی نمی افزاید.
- بدون ارزش افزوده (NVA) – به فعالیت هایی اشاره دارد که نه از دیدگاه مشتری ارزش افزودهای به فرآیند می افزاید و نه برای هدایت کسب و کار به آن نیازی است. برخی فعالیت های بدون ارزش افزوده شامل ذخیره سازی، حرکت، دوباره کاری یا تاییدیه ها هستند.
تکنیک تجزیه و تحلیل علت ریشه ای(Root cause analysis)
تکنیک تجزیه و تحلیل علل ریشه ای، برای یک مشکل، به دنبال دلایل اصلی و ریشه ای میگردد. سپس بررسی میشود که چه کاری میتوان برای حل آن انجام داد.
این روش از آنچه که “نمودار استخوان ماهی”، نمودار Ishikawa یا “نمودار علت و اثر” نامیده میشود، استفاده میکند. این نمودار تمام علل ممکن را به اثرات خاص مرتبط میکند.
پیدا کردن علت واقعی مشکل، یک علم نیست. بلکه یک تکنیک است که مکررا می پرسد چرا هر چیزی به شکل فعلی خودش است.
تکنیک مشاهده (Observation)
این تکنیک فرآیند مورد نظر را در عمل مورد مشاهده قرار میدهد. به این معنا که ببینید آیا فرآیند، همان طور که مد نظر بوده کار میکند یا خیر. این کار بهتر است به صورت نفر به نفر انجام شود.
به این ترتیب پیاده سازی آن وقتیکه کارگران و محل های کار غیر متمرکز شده اند، بسیار دشوار خواهد بود. در اغلب موارد، هنگامی که افراد به سادگی در مورد نحوه انجام کار خود صحبت میکنند، بیشتر از عبارت “می باید باشد” استفاده میکنند.
در صورتیکه ممکن است کاری که واقعا انجام میدهند تفاوت های زیادی داشته باشد. مشاهده افراد در محل کار، تأیید میکند که آیا درک درستی از فرآیند فعلی As-Is وجود دارد یا خیر.
تکنیک بررسی تجربی (Experience Examination)
با کارکنان با تجربه در سازمان خود صحبت کنید و ببینید که چه اطلاعاتی دارند. این افراد گنجینه ای از اطلاعات، برای یک آنالیست فرآیند هستند. آنها بطور مستقیم همه فعالیت های بدون ارزش افزوده، سیاست ها، سنت ها یا فرهنگی که سازمان را هدایت میکند، میشناسند. تجزیه و تحلیل کامل و دقیق از فرآیند هرگز بدون دریافت اطلاعات از این گروه کامل نیست.
ابزارهای مشترک برای تحلیل فرآیندهای کسب و کار
اگر ابزار واقعی برای استفاده از مراحل و تکنیکها را نداشته باشید، کمک چندانی به شما نخواهند کرد. ابزارهای تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار، به طور خاص برای کار با مراحل و تکنیک های تحلیل فرآیند طراحی شده اند.
در برخی از ابزارهای محبوب BPM، ابزارهای تحلیل و مدل سازی نیز تعبیه شده است. Nintex، KiSSFLOW، Zoho Creator بعضی از بهترین نمونه های ابزارهای تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسب و کار هستند.